چطور با انگیزهتر زندگی کنیم؟
بعضی روزها بهراحتی از رختخواب بیرون میآییم، پر از انگیزه هستیم، برنامهای برای رسیدن به اهدافمان در سر داریم، میدانیم چه میخواهیم و کارها را به بهترین شکل ممکن انجام میدهیم، اما شور و شوقمان بعد از مدتی رنگ میبازد و حرکت به سمت مقصد نهایی روز به روز سختتر میشود، در رختخواب غلت میزنیم و توان و انگیزهای برای بیرون آمدن از رختخواب و شروع کارهایمان نداریم، گاهی حتی تکرار موقعیت دوم برای ما خیلی بیشتر از موقعیت اول میشود! همهی ما در این موقعیت قرار گرفتهایم.
در این مقاله قصد داریم قانونی را مطرح کنیم که به ما کمک میکند هر روز با اعتمادبهنفس و شجاعت بیشتری زندگی کنیم، عشق بورزیم، کار کنیم و حرف بزنیم.
قانون ۵ ثانیه همه چیز را عوض میکند …
شاید از این قانون برای حول دادن خودمان برای رفتن به باشگاه یا ….
یا شاید برای اثربخشی بیشتر در کارمان استفاده کنیم.
میتوانیم از این قانون برای بیرون رفتن از ناحیه امن خود استفاده کنیم.
میتوانیم از این قانون برای خودکنترلی و کنترل عواطفمان استفاده کنیم.
این قانون ابزار قدرتمندی است برای مبارزه با اعتیادها و افسردگیمان
حتی شاید زندگیمان را نجات دهد.
قانون ۵ ثانیه چیست؟
اگر متوجه شدیم باید کاری را انجام دهیم که اوضاعمان را بهتر میکند، از این قانون برای وادار کردن خودمان به انجام آن کار، صرف نظر از حس و حالمان، استفاده کنیم.
میشماریم:
۵، ۴، ۳، ۲، ۱ و بعد بلند میشویم و انجامش میدهیم.
چطور یک ابزار به این سادگی میتواند چنین ارزشمند باشد؟
قانون ۵ ثانیه فقط برای یک چیز جواب میدهد: برای شما
شما بزرگی را در درون خودتان دارید. با استفاده از این قانون، شما شجاعت لازم برای کارهایی را کشف خواهید کرد که سالها وقت صرف فکر کردن در مورد آنها و بهانه آوردن برایشان کرده بودید. تنها از راه عمل و اقدام است که میتوانیم از قدرت درونمان برای تبدیل شدن به آدمی که همیشه آرزویش را داشتیم استفاده کنیم.
وقتی از این قانون استفاده میکنیم، در واقع داریم به خودمان احترام میگذاریم و برای ایدههایمان مبارزه میکنیم و هر بار که از آن استفاده میکنیم یک قدم به آن کسی که میخواهیم باشیم، نزدیکتر میشویم.
من آدمی بودم که مدتها تنها به ایدههایم فکر میکردم، در رویاهایم غرق میشدم و هیچ اتفاقی بعد از آن نمیافتاد، جز خستگی، ترس و ناامیدی و اکنون در حال تبدیل شدن به کسی هستم که با کمک قانون ۵ ثانیه به ایدههایش عمل میکند. پس همین دگرگونی میتواند برای شما هم اتفاق بیافتد.
واقعا فوقالعاده و حیرتانگیز است زمانیکه راه هول دادن خودمان به جلو را پیدا کنیم و چقدر همه چیز آسان میشود.
تغییر، به شجاعت هر روزه برمیگردد که برای گرفتن تصمیمات ۵ ثانیهای نیاز داریم.
وقتی ادامه مطلب را میخوانید، شاید شما هم مثل من به خودتان بگویید فقط از روی غریزه بارها تصمیمات متحولکنندهای را گرفتهام، این قانون را بکار بستهام و به ترسهایم بیاعتنایی کردهام و اجازه دادهام که شجاعت و اعتمادبهنفسم جای من حرف بزنند و عمل کنند.
۵ ثانیه شجاعت باعث این همه تفاوت میشود!
آیا برای کشف قدرت درونمان باید تلاش کنیم؟ بله. اما مطمئن باشید ارزشش را دارد.
روزی عاجزانه میخواستم تغییر کنم اما نمیدانستم چطور!
از این همه تعلل خودم ناراحت بودم. میدانستم زندگیام نیاز به تغییر دارد. هر زمانی که میتوانستم به رختخواب پناه می بردم. حرفها و رفتارهای دیگران آزارم میداد، ساعتها به آنها فکر میکردم و خیلی از زمانها حس قربانی بودن داشتم. حس میکردم در تلهای گیر افتادهام و قدرتی برای تغییر زندگیام ندارم، به همه کسانی که شاد بودند و از زندگیشان لذت میبردند غبطه میخوردم، فکر میکردم من لایق خوشبختی نیستم و آفریده شدهام که همیشه با سختی زندگی کنم و این فکرها هر لحظه مغز من را خستهتر میکرد، بیانگیزهتر میشدم و بیشتر به رختخوابم پناه میبردم. از پدر و مادرم شاکی بودم و در کل حس میکردم که محکوم به ادامه این زندگی تکراری و خسته کننده هستم. اما یکروز قبل از اینکه به خودم اجازه فکر کردن بدهم از رختخوابم جدا شدم و شروع کردم به پیدا کردن راهی تا رویاهایی که تنها در سر داشتم را، به واقعیت تبدیل کنم. من بطور غریزی از قانون ۵ ثانیه استفاده کرده بودم یعنی قبل از این که اجازه بدهم عادتم من را در رختخواب نگه دارد و مجبورم کند به داستانهای تکراری و خستهکننده مغزم گوش کنم از آن بیرون آمده بودم.
اوایل بسیار سخت بود. مغز من برای اینکه مسیر قبلیام را ادامه بدهم بهانههای زیادی میآورد. مثل اینکه تو الان ۴۱ سالهای و زمان خیلی از کارها را از دست دادهای، تو باهوش نیستی، تو خیلی معمولی هستی و در نهایت تو فکر کردی کی هستی که چنین زندگی را میخواهی!!! مغز من ماهها برای ناامید کردن و ترساندن من تلاش کرد اما من یکبار تجربه کرده بودم که اگر قبل از اینکه مغزم من را در دام ترسها و بهانههایم بیاندازد، با قدمی هر چند کوچک، شروع کنم و بعد آن احساس بهتری را تجربه کرده بودم و اکنون تنها باید این قدرت را بارها و بارها بهکار میبستم، هر زمان که قرار بود کار مفیدی برای زندگیام انجام دهم.
پس باید چکار کنیم؟
اکثر ما میدانیم در زندگیمان چه میخواهیم، تنها اراده و انگیزهای برای انجام آن نداریم.
پس بیایید به خودمان قول سادهای بدهیم: اگر بدانم که باید کاری بکنم که اوضاعم را بهتر میکند، از این قانون برای وادار کردن خودم به انجام آن کار، صرف نظر از حس و حالم، استفاده میکنم.
میشمارم ۵، ۴، ۳، ۲، ۱ و اون کار را انجام میدهم.
اگر میخواستم در فکر و خیالاتم غوطهور شوم، میشمارم:
۵، ۴، ۳، ۲، ۱ و از افکارم جدا میشوم.
اگر میخواستم سر بچههایم، بهخاطر انجام کار اشتباهی که انجام دادهاند، فریاد بزنم، میشمارم:
۵، ۴، ۳، ۲، ۱ و لحنم را درست میکنم و مهربانیتر میشوم.
اگر میبینم دارم وقت تلف میکنم، میشمارم:
۵، ۴، ۳، ۲، ۱ و مینشینم و کتابی را که شروع کردهام ادامه میدهم.
حرف آخر:
آنچه یاد گرفتهایم، بسیار قدرتمند است: با وادار کردن خودمان به انجام گامهای ساده برای پیشبرد زندگیمان ، حسی از آزادی و قدرت به ما داده میشود. باعث بالا رفتن اعتمادبهنفس و بهرهوری ما در زندگیمان میشود و دیگر حاضر نیستیم آن را رها کنیم!
هر چقدر بیشتر این باور را داشته باشیم که کنترل زندگی، رفتارها و آیندهمان را در دست داریم، خوشحالتر و موفقتر میشویم. و تنها یک چیز بهطور تضمینی حس کنترل بر زندگیمان را در ما تقویت میکند: گرایش به عمل.
انگیزه را فراموش کنید، انگیزه یک افسانه است.
اگر میخواهیم زندگیمان را بهبود ببخشیم، باید کمر همت ببندیم و یک پسگردنی به خودمان بزنیم.
اگر دنبال کسی هستید که زندگیتان را تغییر دهد، در آینه نگاه کنید.
قانون ۵ ثانیه را اجرا کنید و شروع کنید.
دیدگاهتان را بنویسید